در راه سلوک

معبودا! اگر تو خود، از روی رحمت (سلوکم را) با توفیق نیکو آغاز نکنی، پس کیست (به جز تو) که مرا به سوی تو کشاند(فرازی از دعای صباح)

در راه سلوک

معبودا! اگر تو خود، از روی رحمت (سلوکم را) با توفیق نیکو آغاز نکنی، پس کیست (به جز تو) که مرا به سوی تو کشاند(فرازی از دعای صباح)

به هنگام خواب می داند در روز چه ها کردیم

وَ هُوَ الَّذِی یَتَوَفَّاکُمْ بِاللَّیْلِ، وَ یَعْلَمُ ما جَرَحْتُمْ بِالنَّهارِ، ثُمَّ یَبْعَثُکُمْ فِیهِ‏ (انعام/60)و اوست خداوندى که شب هنگام جان شما را کاملا مى‏گیرد، و به تمام گناهانى که در روز انجام مى‏دهید، آگاه است، سپس شما را در روز برمى‏انگیزاند.بر این پایه، خداوند- جلّ جلاله- خواب را وفات، و بیدارى را برانگیختن و زندگانى قرار داده. و آگاه هستى که شخص خوابیده مانند شخص کور و کر و لال وزمین گیر و گرفتار به بیمارى رماتیسم مى‏گردد، و عقل و تمام بهره‏هاى اعضا و جوارحش را که به وسیله آن براى مولاى علّام الغیوب خویش عمل مى‏کرد، از دستش مى‏رود، وقت خوابیدن گویى اختیار افراد تحت تکفّل و اموال و حوایج و امور ضرورى او از دست او خارج مى‏شود، و نمى‏داند که بر آنها چه خواهد گذشت، و نیرویى براى نگهدارى نفس خویش و حفظ امور مهمّى که بدان اشاره نمودیم باقى نمى‏ماند. و اگر آنها را به وسیله قفل و پاسبان هم مصون سازد، وقتى خوابید ممکن است زمانى خلاف آنچه اراده نموده، واقع شود. (1) بنا بر این، هنگامى که مى‏خوابى، گویى که به مصیبتهاى هولناکى مبتلا، و در گرفتاریهاى فراموش‏کننده واقع‏شده‏اى، و جز خداوند- جلّ جلاله و تقدّس کماله- نمى‏تواند اعضا و جوارحت را بیدار نموده و عافیت بخشد و کمال زندگانى را به آنها ارزانى دارد، و نیروى گوش و چشم و زبان و عقل و تمام [یا: سایر] مقاصدت را که به واسطه خوابیدن، پراکنده و پریشان گشته، برگرداند و امور پراکنده تو را جمع سازد.
از این رو، به پیشگاه خدا توبه نما، توبه‏اى خالص و پاکیزه از هر کوتاهى که پیش از خوابیدن داشتى. و اگر به خاطر قلّت معرفت به مولایت که تو را مى‏بیند، نفس و عقل و قلبت در توبه حقیقى با تو موافقت ننمودند، از رحمت و بخشش خدا طلب عفو و گذشت بنما، که او- جلّ جلاله- خداوندگار بردبار و مهربان و شفیق است و بر اساس نیکیها و بخششهایى که به بندگان خود دارد، زیبنده آن است که به تو نیز تفضّل نماید.

و اگر بسان جنایتکاران و گناهکاران در نزد بزرگترین مالکان که بر آنان سیطره و چیرگى دارد، از خدا طلب عفو و گذشت ننمودى، حدّ اقل مانند شخص بیچاره و نیازمند و ذلیل خود را تسلیم و سرسپرده خدا نموده، و دین و نفس و دارایى و افراد تحت تکفّل و آرزوهاى خویش و هر چیزیى را که بدان نیازمندى، در تحت نگاهدارى آن خداوند مهربان و بردبار و بزرگوارى که در پیشگاهش بسیار گستاخى و سوء ادب نموده‏اى، در آورده و تسلیم او ساز. و در باطن توجّه داشته باش که تمام‏آنچه را که خداوند به تو بخشیده و تو در نزد او به ودیعه گذاردى، در حقیقت ملک اوست، و تو در نزد او به عاریت و ودیعه گذارده‏اى؛ بنا بر این حتّى در ذهن و خاطر و یا در دل خویش با مالکیّت او مخالفت منما، تا مبادا خود را شریک خداوند شمرده، و به هلاکت مبتلا گشته و خشنودى او از دستت برود. (1) اگر این سفارش مرا بپذیرى و توبه یا طلب عفو نموده، و یا چنان که گفتیم خود را تسلیم خداوند نمایى، و به شرحى که یاد آور نشدیم، همه چیز خود را در نزد او به ودیعه گذارى، بى‏گمان خداوند حافظ و نگاهبان تو بوده، و از تو حمایت نموده و پناه خواهد داد، و هیچ فساد و تباهى در هیچ امرى (کم و زیاد، و کوچک و بزرگ) بر تو وارد نخواهد شد.
در بعضى از حکایات به نقل از مردى آمده است: عقرب نایابى را دیدم که بر پشت لاک‏پشتى سوار شده و لاک‏پشت آن را از یک سوى رود نیل به سوى دیگر که من در آنجا بودم، مى‏برد، وقتى آن را به کنار آب رسانید، عقرب بر زمین فرود آمد، و من دنبال آن روانه شدم، با خود گفتم که این عقرب جریانى دارد لذا پى‏گیرى کردم، تا اینکه عقرب به پایین تنه درختى رسید و از آن بالا رفت و بر روى شاخه‏اى رفت که مارى روى آن آویزان و جوانى در زیر آن خوابیده بود، عقرب دم مار را گزید، و مار مرده به زمین افتاد. این امر در نظر من بسیار بزرگ آمد، به سوى آن جوان آمدم و بیدارش نمودم و گفتم: به این مار نگاه و ببین خداوند چگونه تو را از آن سالم نگاه داشت. و این ابیات را براى او خواندم:
         یا نائما و الجلیل یحرسه             ممّا [یلاقى‏] فی حندس الظّلم‏
             کیف تنام العیون عن ملک             تأتیک منه فوائد النّعم؟
- اى به خواب رفته‏اى که خداوند بزرگ، تو را از امورى که در تاریکیهاى بسیار شدید براى تو پیش مى‏آید، پاس مى‏دارد.
چگونه چشمهایت از توجّه به پادشاهى که بهره‏هاى نعمتها از سوى او به تو مى‏آید، به خواب مى‏رود؟
 (1) و نیز در کتاب «الیاقوت الأحمر» تألیف احمد بن حسن اهوازى آمده است: از یکى از نوجوانان خدمتکار برخى از کسرایان شنیدم که گفت. «هرگز کسرى نخوابید مگر اینکه پیش از خوابیدن به درگاه خداوند- عزّ و جلّ- سجده نمود، و از او خواست که بعد از مرگش او را زنده بدارد. و مقصودش از مرگ، خوابیدن، و از زندگانى، بیدارى بود.» اینک مى‏گویم: اگر این پادشاه که به غیر خداوند اشتغال داشته و به او- جلّ جلاله- آگاهى نداشت مانند تو به خدا شناخت داشت، مسلّما بهتر از تو با خداوند معامله مى‏نمود، پس عذر تو در غفلت از مالک دنیا و آخرت چیست؟
ناگفته نماند که اگر بعد از عمل به آنچه که پیشتر ذکر نمودیم، فرضا در حال خواب ضررى متوجّه تو شد، و برخى از چیزهایى که تحت تصرّف توست از دستت رفت، شاید این براى آن بوده که خداوند- جلّ جلاله- مى‏خواسته با این کار نشانه‏هاى خود را در برگرداندن آن به تو نشان دهد، چنان که نسبت به کسانى که بر مالک روز جزا توکّل نموده‏اند، چنین شده و خداوند آیات خود را نشان داده است.
آورده‏اند: عرب بیابان‏نشینى به در مسجد الحرام آمد و شتر خود را رها نمود و گفت: «خداوندا، این شتر و بار آن را در حفظ و نگاهدارى تو در آورده، و در نزد تو به ودیعه مى‏گذارم.» و وارد مسجد الحرام شد، و طواف نمود. چون بیرون آمد شتر را پیدا نکرد، ایستاد و گفت: «پروردگارا، چیزى از مال من دزدیده نشده، بلکه مال تو دزدیده شده است، زیرا اگر به تو اعتماد نداشتم، شتر و بارش را رها نمى‏کردم.» و امثال این سخنان را تکرار کرد. و مردم از سخن گفتن او با خداوند- عزّ و جلّ- تعجّب کردند، تا اینکه ناگهان مردى- که با یک دست افسار شتر را گرفته و دست دیگرش بریده بود- پیش آمد، و به عرب بیابان‏نشین گفت: شتر را بگیر، که من از آن خیر ندیدم. گفت: جریان تو چگونه بود؟ گفت: با آن به پشت کوه رفتم و پنهان شدم، ولى ناگهان سوارى که نمى‏دانم از کجا رسید، فرود آمد و مرا پریشان نمود و از جایم بلند کرد و دستم را قطع نمود و دستور داد که شتر را بازگردانم.
منبع: ادب حضور

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد